امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

چتر قرمز...

بارونکم تو نیستی هنوز اما لذت حرف زدن باتو اوج زیباییه فدای لحظه ای که غرق بارانی بودن ببینمت قول میدم اولین هدیه ات چتر قرمزی باشه که مطمعنم با وروجک بازیات تمام تنت خیس بارون بشه ومن  از عشق نگاه کردن به تو تو دلم قنج بره.فدای تو که اینطور مرا مادرانه در باور خودم میپرورانی نازکم. حاضرم با بند بند انگشتم از جنس باران نیسان از تار وپود ابرهای از هم تارانده برای تو چتری بسازم وقلبم را از آن برای تو بیاویزم عشقکم بارانکم باران حرمت زمین را میفهمد...   ...
3 شهريور 1392

محمدطاهای عزیزم...

عزیزکم این محمد طاهاست یکی دیگه از پسرخاله هات/عاشقشم اونقدر دلم براش تنگ شده که نگو از14خردادکه تولدش بود ندیدمش .چون خاله لیلا معلمه این طاهای شیطون پیش من ومادر قدکشید من دانشجو بودم که به دنیا اومد راستی من رو عزیزجون صدا میکنه آخه من یه جورایی انگار دایش هم بودم اونقدر که با من بود بامامان خودش نبود.نمیدونی وقتی میرم همدان چطور از دور میپره بغلم. الهی همیشه همینطور از ته دل پاک ومعصوم بخنده.اونم همش سراغت رو میگیره پیش همه بهم میگه  پس کی میاد؟ منم فقط لبم رو گاز میگیرم ومیخندم.   ...
3 شهريور 1392

پسرخاله بارانکم...

عزیزکم این محمدپارساست در 2 سالگی الان 3 سالشه اونقدر خوردنی وملوسه که نگو چشماش مثل رنگین کمون همش رنگ عوض میکنه هم سبز میشه هم طوسی زبونشم اونقدر شیرینه که نگو این عکس رو تابستون گذشته جلوی درب خونه مادر گرفتم داشت از دستم در میرفت که عکسی ازش نندازم اما بالاخره موفق شدم اینو گرفتم.بارانکم شما بچه ها همتون بوی بارون بوی لطف خدا رو میدید. ...
3 شهريور 1392

مادری منتظر باران...

  سلام بارانکم...نازکم پشت شیشه بهت زده باران گرفته ذهن پرتشویش این روزها خیالی که از تو بگذرد زخم نیست جانکم تسلای روح است به وسعت یک پنجره خیس وهو که میکنم تصویر تیره غم نمیگزاردم تا بیشتر بمانم با روح آشفته و درگیر یک فاصله ام فاصله ام از نگاه آسمانی تو که هنوز به وصال دلتنگیهایم نرسیده وپشت ابرها می لولد/ بارانکم من از تمام  دل مشغولیهایم چیزی ندارم جز تو وسایه چشمه ای که در زندگی ام می خروشد وحیرانم از رابطه ام با حیات آبی رنگم که تماما با آسمان پیوند التماس دارد که  ببارد که بخروشاند که مرا به تو بارانک بپیوندد بارانکم مادرت را تو بارانی کن و با آسمان آشتی ده من منتظرم جانکم... ...
2 شهريور 1392